با سلام به همه دوستای گلم. قبل از هر چیز باید بگم یه معذرت خواهی بزرگ به همه بدهکارم بابت غیبت طولانی که داشتم و خیلی ساده و البته شرمسار میگم ببخشید. الان دقیقا وسط امتحاناته و من فردا یه امتحان خیلی سخت دارم. داشتم میخوندم که یهو دلم واسه همتون تنگ شد گفتم بزار یه فصبل بخونم بعد بیام بهتون سربزنم ولی چند خط بیشتر نتونستم بخونم تا به خودم اومدم دیدم جزوه ها و کتابا رو ول کردم و اینجام. بگذریم، حال همگی خوبه که؟؟ همه چی خوب پیش میره؟ اگه اینجوریه که خدا رو شکر... تو این مدت سال نو اومد و بچه ها تبریک گفتن و من همینجا با تاخیر دو ماهه بهتون تبریک میگم خیلی بد شد که سال نو رو نتونستم به موقع تبریک بگم. بچه ها هم نظر گذاشتن و خبرای جدید رو به همدیگه میدادن و هم ایمیل میدادن و جویای حال من میشدن که از همگی ممنونم و امیدوارم لایق محبتاتون باشم. تو این مدت مشکلات زیادی داشتم که وقت و فکر و ذهنمو پر کرده بود و از همه چی بریده بودم ولی باو کنید هر روزشو یادتون بودم واقعا راست میگم چون شما خونواده ی دوم من هستید خونواده ای از جنس خودم که مشکل منو کاملا لمس کرده و معنی تک تک حرفامو میفهمه. تو این مدت فقط تونستم با گوشیم بیام و به وبلاگ سربزنم و نظراتتون رو جواب بدم ولی متاسفانه نمیشد با موبایل مطلب جدید آپ کنم. تو این مدت همونجور که بچه هم گفتن خبرای نسبتا خوبی در مورد آرپی بیرون اومد و منم چندجا خونه بودم که سال 2013 خبرای خوبی در مورد شبکیه چشم میشه شنید. خدا کنه!! اگه یادتون باشه یکی از بچه ها به اسم سیاوش که اوایل بیشتر به وبلاگ سر میزد و خیلی وقت بود ازش بی خبر بودیم چند روز پیش به من ایمیل زد و گفت که الان لهستانه و از وضعیت و شرایطشو اینا گفته بودخیلی واسش خوشحال شدم. میگفت الان دیگه کمتر احساس ناراحتی میکنه و از غم دور شده و... که ایشالا بعد امتحاناتم مطلبشو تو یه پست میزارم. چند وقتی هست وقتی درس میخونم یکمی تار میبینم و باید چنذ با پلک بزنم و به اطراف نگاه کنم تا دوبینی و تاری دیدم بره خیلی نگرانم و همین تاری دید و دوبینی سرعت مطالعم رو خیلی خیلی پایین اورده. من دیگه باید برم همتون رو دوست دازم و به خدای بزرگ میسپارم. راستی بعدا در مورد شغل جدیدم واستون میگم.الانم توی مرخصی واسه امتحانا هستم. بازم خدا نگهدار همگی شما باشه...
منم خیل ی حالم بده دور و برم پر از آدمه و لی بازم احساس تنهایی می کنم این ترم پایان نامه دارم ولی هیچ انگیزه ای واسه درس خوندن ندارم از همه ی تفریح های دنیا بیزارم از دلسوزی های به ظاهر پنهانی دیگران بیزارم این روزا انقدر خستم که فقط دلم میخواد بخوابم تا گذر زمان رو نفهمم میگم چه خوب میشد یه قراری میذاشتیم همه همدیگرو می دیدیم شاید با دیدن همدیگه آروم می شدیم و احساس تنهایی نمی کردیم ولی فکر کنم اکثر بچه ها تهران نیستن.....من فقط می دونم خیلی خستم و می خوام همه چی زود تر یا تموم شه یا درست شه ولی با همه ی اینا آرزو می کنم که حالت زودتر خوب شه و احساس تنهایی نکنی و بدونی که ما همه هستیم کوروش عزیز.... تنها جایی که هر شب سر میزنم تا شاید چیز جدیدی ببینم تا آروم شم همینچاست اما مثل اینکه خیلی کسی سر نمیزنه..... پاسخ:
مرسی. همیشه وقتی ناراحت بودم بعد یه روز نهایتا دو روز حالم بهتر میشد ولی یه مدت زیادیه ک غمگین و بی انگیزه شدم. بازم از لطفی که بم داری ممنون.
سلام..امروز تو اینترنت میگشتم که به این سایت رسیدم .. راستش خواهر منم بیماری ارپی داره و البته من تازه فهمیدم چون تو ایران نیست..براش خیلی خیلی ناراحتم .. این روزا کارم شده اشک ریختن ....واقعا گیج و حیرت زده ام ........ پاسخ:
سلام... اگه چند وقت پیش بود میگفتم ناراحت نباش نگران نباش... خدا بزرگه انشاا... به زودی درمانش میاد و... ولی این روزا اینقدر حالم خرابه که خودمم به حال خودم اشک میریزم خسته و کلافه و درمونده و تنهااااا خیلی خیلی تنها میبینم خودمو.... البته وتقعا یه خبرایی داره میشه و هم داخل و هم خارج کشور دارن به یه چیزایی میرسن... خدا بزرگه
دلم می خواهد با کوبیده شدن هر قطره باران به پنجره اتاقم من هم خود را به زمین بکوبم شاید بتوانم اندکی از خشم درونم را تسکین بخشم
شاید بتوانم اشک هایم را که ضعف وجودم را بر همه آشکار می سازد در زیر باران پنهان سازم
شاید با دیدن گریستن آسمان قدرتمند و با عظمت ،از اشک ریختن خود خجات نکشم
شاید صدای باریدن باران برایم لالایی باشد تا از این شب بی پایان و سرد نهراسم
شاید آسمان معنای تنهایی و دلتنگی ام را بفهمد
اما آسمان هم صدای تمنای مرا برای همدردی نمی شنود
آسمان هم از در انتظار گذاردنم خشنود است
همیشه در انتظارم انتظاااااااااااااااااااااااااا ار انتظاری دردآور ای کاش روزی انتظاز هایم به پایان رسد
پاسخ:
مثل همیشه عاالی و اینبار مناسب با حال این روزای من... خیلی به هم ریختم
یارشیرین سخن
ساعت20:23---29 خرداد 1392
سلام کوروش جان حالتون خوبه؟یه سوال داشتم می خواستم بپرسم تا حالا پیش دکترای شیراز رفتین؟میگن خیلی خوبن!دید شوهرم کم شده و گواهینامش هم باید تمدید بشه ولی از پسش بر نیومد بهش گفتن باید عینکتو عوض کنی تصمیم گرفته بره شیراز یه سر بزنه شاید از دکترای اونجا نتیجه بگیره نظرشما چیه خواهش میکنم زودتر جواب بدید چون حس میکنم اطلاعات شما به روزه ممنون جوابشم تو وبلاگم بفرستین ممنونم به امید سلامتی روزافزون برای همه
جعفر
ساعت16:46---7 خرداد 1392
سلاممم.
کورش جان امیدوارم اون مشکلاتی که داشتی حل شده باشه.
در مورد کم شدن دید هم ما باید عادت کنیم. چاره ای نداریم. من خدم دیدم هرسال داره کمتر میشه و به موازارت کم شدن دیدم فشار عصبی و روانیم داره چندبرابر میشه.
وای سیاوش یادم بود برای یاد آوری بیشتر رفتم پستشا خوندم.
ببین کورش جان من حوصله ندارم واسم تا امتحانات تمام بشه اگر ایمیلش خصوصی نبود همونا برام فوروارد کن خیلی دلم میخواد از وضعیتش باخبر بشم. باشه؟؟؟؟؟
موفق باشی. پاسخ:
سلام آقا جعفر گل. از قديمياي اينجااا.
مشکلم که حل نشد ولب بايد باهاش کنار بيام. م در مورد کم شدن ديد بايد بگم يه.دفعه ديدم کم شد و خيلي نگران وواقعا. جعفر جان تو که عجول نبودي ييي چيز زيادي تو اون ايميل نگفته قرار شد طي ايميلاي آينده بيشتر برام بگه و سلام همگي رو رسونده بود. ولي چون تو دوست خوبم ازم خواستي به روي چشم واست ميفرسم.
موفق باشي
امیرحسین
ساعت19:18---5 خرداد 1392
سلام بیچها امروز می خواستم در مورد اب مروارید یکمی با هم ربحث کنیم نمی دونم که من با این علایم جدید اب مروارید گرفتم یا نه اما اون علایم چیه بدترینشون همین دیدن خط نور یعنی به یک منبع نور که نگاه می کنم بستگی به به منبعش دو یا چند تا خط نور رو میبینم اینها دقیقا عین علامتهای اب مروارید اما اون چه که منو متعجب کرده اینه که این خط نورها متغیر یعنی بعضی موقع ها شدت زیاد بعضی موقع ها هم خیلی کم و این که از دو سه ماه پیش که من این مشکل رو پیدا کردم یک تاری دیدم پیدا کردم هم نزدیک و هم دور اما تاری دید هم که جز علایم اب مرواریده طی این دو سه ماه خیلی بهتر شده اما هنوز هست چه فاصله نزدیک چه دور اویل طوری بود که اینگار سیک مه سفیدی همه جا رو گرفته بود اما الان اون علامت روز به روز بهتر اما خوب هست هنو ز یک مقدار کمی و همین مقدار کم هم متغیر یعنی گاهی اوقات کم و گاهی اوقات بیشتر حالا از دوستانی که اب مروارید رو تجربه کردن می پرسم که ایا این متغیر بودن اوضاع رو شما هم در اب مروارید تون تجربه کردین پاسخ:
سلام امیر حسین. این علایمی که میگی منم دقیقا دارم هم تاری دید هم نوارهای نوری که مثل تقسیم سلولی میمونن و هی از هم جدا میشن و به هم میچسبن ولی من چند ماه پیش رفتم واسه معاینه و خبری از آب مروارید نبود. بقیه هم لطفا تجربیاتشون رو بگن
مخابره : ۱۳۹۲/۳/۱ - ۰۸:۵۳ نابینایی که بینا شد! در یک درمان آزمایشی با سلولها بنیادین، دید مردی که به واسطه تباهی سلولهای شبکیه از دست رفته بود به حالت اول بازگشت و وی بینایی خود را بدست آوردمتن کامل خبر در وبلاگlpsk1348.loxblog.com پاسخ:سلام. مرسی بابت خبر خوبی که بهمون دادی خیلی خیلی خوشحالم کردی با اجازت خبرو رو وبلاگ میزارم همه ببینن.
موفق باشی
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
Adversity Often Leads To
Prosperity و
آدرس
goodnight.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.